فرزندخواندگی، با فقدان شروع میشود. کودک خانواده زیستی خود را از دست میدهد و والدین فرزندپذیر- در بسیاری از موارد- امکان داشتن فرزند زیستی خود را از دست دادهاند.
ممکن است به نظر برسد که این مساله مهمی نیست یا نباید مهم باشد، به همین خاطر والدین فرزندپذیر زیادی خود را بابت اندوه نداشتن فرزند زیستی سرزنش میکنند و فکر میکنند چنین اندوهی ناشکری نسبت به وجود فرزندخوانده آنها است. از سوی دیگر، بسیاری از افرادی که به فرزندخواندگی پذیرفته شدهاند، خود را بابت فکر کردن به والدین زیستی و اندوه از دست دادن فرصت شناخت آنها سرزنش میکنند و فکر میکنند که این افکار یا احساسات ناسپاسی نسبت به والدین فرزندپذیرشان است.
اینطور نیست.
فقدان جزئی جدایی ناپذیر از فرزندخواندگی است که باید به رسمیت شناخته شود و بدون عذاب وجدان درباره آن گفتگو شود.
فقدان ممکن عینی باشد، مانند از دست دادن جنینی که در شکم مادر بوده است یا از دست دادن برادر زیستی که نزد خانواده دیگری به فرزندخواندگی سپرده شده است؛ یا ممکن است، فقدانی انتزاعی باشد، مانند خیالپردازی درباره والدین یا فرزندانی که میتوانستند وجود داشته باشند.
احساسات مرتبط با فقدانها، ممکن است با ماشهچکانهای مختلفی مانند دیدن یک خانم باردار، فرزندی که در آغوش مادرش است، فرا رسیدن مناسبتهای خاص یا حتی دیدن یک رویا در شب زنده شوند. در چنین موقعیتهایی فرد ممکن است احساساتی مانند ترس، اضطراب، غم، گیجی، خشم، رهاشدگی و درماندگی را تجربه کند:
شارون و خانوادهاش برای خوردن پیتزا به رستوران رفته بودند که شارون متوجه شد، پسرش با چهرهای بسیار غمگین به کاغذدیواری خیره شده است. او از پسرش پرسید، چه اتفاقی افتاده است؟ پسرش زیرگریه زد و گفت، «این کاغذدیواری شبیه کاغذدیواری اتاق ناهارخوری خانه مادربزرگم است، خیلی دلم برای او تنگ شده است.» پسرک با اصرار از مادرش خواست که دیگر به آن رستوران بازنگردند.
فقدانهای مرتبط با فرزندخواندگی، به فقدانهای معمول در زندگی میپیوندند و ممکن است روی تصمیمها، انتخابها و باورهای افراد در زندگی اثر بگذارند. این درحالی است که، چنانچه گفته شد، فقدانهای مرتبط با فرزندخواندگی اغلب از سوی افراد نادیده گرفته میشوند.
یکی از این نوع فقدانها را میتوان فقدانهای مبهم نامید؛ یعنی وضعیتی که فرد چیزهای مهمی را از دست داده است اما فرصتی برای ابراز، درک و سوگواری برای آنها پیدا نکرده است. درد عمیق از دست دادن، در قلب مادری که جنین چند ماهه خود را از دست داده است از طرف جامعه به رسمیت شناخته نمیشود و مزاری هم وجود ندارد که مادر بر سر آن عزاداری کند. کودکی که به فرزندخواندگی پذیرفته شده است، هویت زیستی خود را گم کرده اما انتظار نمیرود که بابت آن اندوهگین باشد و کمتر کسی با مادر زیستی که کودک را در بیمارستان رها کرده است، همدردی میکند.
موضوع مهم در فقدانهای مرتبط با این حوزه، نه دلتنگی برای افراد، بلکه دلتنگی برای نقشهایی است که از دست رفتهاند و نه خشم نسبت به افراد، بلکه خشم از بیخبری و بیاطلاعی است:
من به یاد می آورم که در تمام دوران نوجوانی احساس عصبانیت می کردم. سوالات زیادی در ذهنم میچرخید، چه اتفاقی افتاد؟ چرا اتفاق افتاد؟ اکنون والدین زیستیام کجا هستند؟ آیا به من فکر میکنند؟ اما من کسی را نداشتم که بتوانم با او صحبت کنم.
واضح بود که صحبت در مورد فرزندخواندگی یا خانواده زیستیام برای پدر و مادرم ناراحت کننده است. احساس میکردم این حق من است که بدانم برای من چه اتفاقی افتاده است. وقتی به عقب نگاه می کنم، به نظر میرسد در نوجوانی فقدانهای مرتبط با فرزندخواندگی خیلی من را آزار میداد. اکنون میفهمم که احساس فقدان و درد بسیار عمیقی داشتهام، اما به دلایلی عجیب، احساس گناه میکردم.
فقدانهای مبهم، اغلب اوقات باعث میشوند، فرد روایتی درونی برای خود بسازد تا بتواند با غم خود کنار بیاید. این روایات ممکن است، برگرفته از تکهتکههای خاطرات یا تجربیاتی باشند که او در اختیار دارد. گاهی کودکان و نوجوانان این روایتها را نه برمنبای واقعیت بلکه بر پایه خیال محض میسازند که ممکن است باعث بروز اضطراب اجتماعی، اضطراب جدایی و مشکلاتی در حفظ مرزهای بین فردی شود.
فقدان نیاز به سوگواری دارد. صحبت کردن درباره احساسات مختلف و حتی متعارض، درد دل کردن، کمک گرفتن از روانشناس و طی کردن فرایند رواندرمانی باعث میشود کودکان و والدین فرصت درک و شناخت حالات درونی خود را به دست آورند و به جای تحمل کردن یا رنج کشیدن از سوگ حل نشده ناشی از فقدانهای خود، این بار سنگین را زمین بگذارند و آزادانه در بقیه مسیر زندگی گام بردارند.
منبع:
Kaplan Roszia. Sharon & Davis Maxon. Allison- Seven Core Issues in Adoption and Permanency-2019-Jessica Kingsley Publishers- London and Philadelphia
ممنون از زحمات تون در ارائه این مقاله
سلام، خوشحالیم از اینکه براتون مفید بوده، ممنون که وقت گذاشتید و مطالعه کردید.