رابطه همشیرها (خواهر/برادرها) طولانیترین رابطهای است که افراد در طول زندگی خود با یک نفر تجربه میکنند. خواهر یا برادر هر فرد کسی است که تجارب مشترک فراوانی با هم دارند و کاربرد تمام مهارتهای اجتماعی را با تمام جزئیات و با تمام ابعاد با هم تجربه میکنند، خواهر/برادر کسی است که موقع تعارضهای دوران کودکی نمیتوان از او گریخت و باید حتما مشکل را حل کرد، کسی است که شراکت در آنچه که دوستداشتنی است با او تجربه میشود و در بهترین حالت خواهر/برادرها حامی، دوست و شاهدان زندگی یکدیگرند.
بررسی رابطه خواهر/برادری کودکانی که تحت مراقبت بهزیستی (سازمانهای مراقبت از کودکان) قرار داشتهاند، نشان داده است هرچقدر که این کودکان دسترسی بیشتری به همشیرهای خود داشته و رابطه قویتری با آنها برقرار کرده باشند، سطح بالاتری از احساس مورد حمایت بودن و عزت نفس را نشان میدهند. پژوهش دیگری که توسط مارجات کسانن انجام شده است، گویای آن است که برای کودکان منزوی (مانند بسیاری از کودکانی که در مراکز نگهداری میشوند)، اغلب خواهر/برادر بزرگتر تنها کسی است که کودک به عنوان منبع دریافت کمک به او فکر میکند. مطالعات بیشتر نشان داده است که دلبستگی یک کودک خردسال به یک خواهر یا برادر بزرگتر می تواند تأثیر شرایط نامطلوب مانند بیماری روانی والدین، سوء مصرف مواد یا از دست دادن آنها را کاهش دهد، زیرا خواهر/برادرها سابقه مشترکی دارند و حفظ رابطه آنها احساس هویت و تعلق را تقویت می کند.
اما در امر فرزندپذیری، پذیرش همزمان همشیرها با پیچیدگیها و سوالاتی همراه است. از یک سو کودکان ساکن موسسات در جستجوی محبتی از سوی خواهران یا برادران خود هستند که از سوی والدین دریافت نکردهاند و رابطه خواهر/برادری اهمیت زیادی برای آنها دارد و از سوی دیگر به دلیل احتمال زیاد مواجهه با آسیب تحولی که بر اوان کودکی آنها سایه انداخته است، هر یک نیازمند توجه تمام وقت والدین فرزندپذیر هستند. از آنجا که نحوه پردازش آسیب و اثرپذیری هر کودک از یک رخداد آسیبزای واحد با کودک دیگر متفاوت است، نیازهای متفاوت در کودکان شکل میگیرد و لازم است که والدین پیش از اقدام به پذیرش خواهر/برادرها به این مسأله توجه داشته باشند.
درخصوص پذیرش همزمان همشیرها برخی از متخصصان معتقد هستند که ممکن است الگوهای ناسالم ناشی از آسیبهای جدی گذشته با در کنار هم ماندن کودکان بازتکرار شود. ممکن است آنها ماشهچکان بروز خاطرات آسیبزای گذشته در یکدیگر باشند و آن دوره را در نحوه تعامل با هم یا دنیای اطراف بازآفرینی کنند، به نحوی که به بهبودی و زندگی خانوادگی جدیدی که شروع کردهاند، آسیب بزند. ممکن است بازیهای آنها نمایشی از رفتارهای خشونتبار یا تجربیات آزارجنسی گذشته باشد و بازی به موضوعی صدمهزننده تبدیل شود.
چالش بعدی نقشهایی است که کودکان در زندگی گذشته پذیرفتهاند. یک کودک ممکن است نقش حرفگوشکن و دیگری نقش بچه بد را بازی کند. در این موارد تلاش برای تصحیح یا توجه به سمت یک کودک و تحسین یا حتی بیتوجهی به سمت کودک دیگر میرود. شاید برآورده کردن نیازهای هیجانی بچهای که خوب به نظر میآید به نوعی نادیده گرفته شود و تلاشها متمرکز بر بهبود کودکی شود که برونریزی دارد. در این موارد وقتی کودک شلوغ یا پرخاشگر آرام میگیرد، ناگهان دیگری منفجر میشود.
گاهی هم رابطه همیشرها بعد از پذیرش در خانهای ایمن، شبیه رابطه جوجههای پرندگان میشود؛ جنگی برای جلب محبت، توجه و امکانات در میگیرد و قویترین سعی میکند ضعیفترین را با خشونت از لانه رانده براند.
آیا موارد گفته شده دلایل کافی برای جداگانه به فرزندخواندگی سپردن همشیرها فراهم میکند؟
گروه دیگری از متخصصان حوزه فرزندپذیری معتقدند علیرغم چالشها جنبه بسیار مثبت پذیرش همشیرها در یک خانه احساس تعلق عمیقی است که بچهها خواهند داشت. آنها تبدیل به آینهای برای یکدیگر میشوند که به ایشان برای سامان دادن به روایت زندگیشان کمک خواهد کرد. همشیرهایی که باهم به فرزندخواندگی پذیرفته شدهاند، اضطراب و افسردگی کمتری نشان دادهاند و بدون اینکه رابطه آنها مخل شکلگیری رابطه والد-فرزندی شود، دربسیاری از موارد منبع حمایتی خوبی برای یکدیگر به شمار آمدهاند.
آنچه در نهایت درباره آن اتفاق نظر وجود دارد این است که پذیرش همزمان خواهر/برادرها در خانواده پس از سنجش شرایط کودکان و به عمل آوردن ارزیابی دقیق از آگاهی و توانایی خانواده میتواند موفقیتآمیز باشد.
جدا کردن کودکان فقط در مواردی توصیه میشود که خطر آسیب دیدن جدی برای یکی از کودکان وجود داشته باشد. تعریف آسیب دیدن نیز محل مناقشه است اما یک متخصص حرفهای در حوزه فرزندخواندگی میتواند با دلایل روشن دراین باره توضیح قانعکنندهای داشته باشد. به طور کلی حفاظت از کودکان در برابر صدمات هیجانی، جسمی و جنسی که ممکن است به یکدیگر بزنند از اهمیت بالایی برخوردار است؛ در عین حال مهم است به خاطر داشته باشیم اغلب اوقات گذشته آسیبزای کودکان چنین رفتارهایی را به آنها آموخته است. متخصصان باید بین کودک آزاری واقعی و سایر شکلهای رابطه خصمانه بین همشیرها تمایز قائل شوند و برای حل مشکلات به شیوههایی غیر از جدا کردن کودکان از یکدیگر متوسل شوند. صرف جدا کردن کودک از خواهر یا برادرش به این معنا نیست که آزار در محیط دیگری دوباره تکرار نخواهد شد. آگاهی والدین از آسیب و اثرات آن و کودک آزاری و درک پویاییهایی که در روابط آزارگرایانه رخ میدهد، باعث میشود ضمن اینکه همشیرها در کنار هم زندگی میکنند، اقدامات لازم برای تأمین امنیت کودکان در برابر چنین رفتارهایی صورت بگیرد.
با ایجاد یک شبکه حمایتی برای والدین و در دسترس قرار دادن منابع درمانی کافی و لازم، خواهر/برادرهایی که در موقعیت دشوار زندگی کردهاند با ورود به خانوادهای ایمن میتوانند به اثرات گذشته دردناک خود غلبه کنند. درحقیقت خیلی از نگرانیهایی که مانع از به فرزندخواندگی سپردن خواهر/برادرها در یک خانه میشوند را میتوان به خوبی مدیریت کرد و مانع از این شد که جدایی از خواهر/برادر تبدیل به یک عامل آسیبزای جدید شود. با آمادهسازی والدین برای چالشهای احتمالی میتوان در نهایت نتایج هیجانی و رفتاری بهتری از فرزندپذیری کودکان در یک خانه به دست آورد.
باید اذعان داشت خانوادههای فرزندپذیری که چالش پذیرش خواهر/ برادر را به عهده میگیرند، بابت حفظ پیوندهای خانوادگی به فرزندان خود مزایای فوقالعاده میدهند؛ گرچه که این کار را با درجهای از خطرپذیری انجام میدهند. به فرزندخواندگی سپردن کودکان نباید فقط براساس پیوند خونی صورت بگیرد بلکه توانایی و امکان برقراری ارتباط با یکدیگر، بازی کردن با هم، رشد کردن در کنار یکدیگر و دستیابی به شفا مدنظر است.
درصورتی که امکان به فرزندخواندگی سپردن کودکان در یک خانواده وجود نداشته باشد، باید از حفظ ارتباط ایمن و پرورشدهنده خواهر/برادرها باهم مطمئن شد. حمایت از حق کودکان برای حفظ ارتباط با خواهر/برادرشان وظیفه بزرگسالان دوستدار کودک است.
منابع:
۱۰ Realities of Sibling Adoption-National Resource Center for Diligent Recruitment
The advantages and challenges of placing adopted siblings together-Leon Elias -October 13, 2017
نظرتان را بیان کنید