اتفاقات ترسناک و آسیب زا همیشه تاثیر یکسانی روی افراد نمیگذارند. یک رویداد ممکن است برای یک فرد به تجربهای تلخ و زودگذر تبدیل شود، در حالی که برای دیگری، پیامدهای شدیدتری به همراه داشته باشد. اما چه عواملی این تفاوت در واکنشها را توضیح میدهند؟ به عبارت دیگر تاثیر اتفاقات آسیب زا بر کودکان چیست و چطور خود را نشان میدهد؟
در این مقاله از رامونا درباره تاثیر اتفاقهای ترسناک و ور از آسیب بر کودکان گفتهایم. با ما همراه باشید.
درماندگی آموختهشده: کلید فهم واکنشهای متفاوت
اگر میخواهید درک کنید چرا کودکانی که تجربه حضور در محیط آسیب زا دارند، درباره هر موضوع واکنشهای مختلفی از خود نشان میدهند، بد نیست آزمایش کلاسیک سلیگمن را بررسی کنید.
آزمایش کلاسیک سلیگمن: نگاهی به تاثیر کنترل بر استرس
یکی از عوامل اصلی که یک رویداد را برای افرادمختلف به تجربه آسیب زا تبدیل میکند، احساس ناتوانی مطلق و فقدان کنترل بر وضعیت است. یعنی چه؟
یعنی افراد بر اساس تجربه زندگی خود در شرایط پرتنش به این نتیجه برسند که هیچ کنترلی روی وضعیت ندارند و نمیتوانند بازههای زمانی پیش آمدن رخداد پرتنش را پیشبینی کنند و برای آن آماده شوند. این موضوع روی کودکان اثرگذاری بیشتری دارد و به همین دلیل تاثیر اتفاقات آسیب زا بر کودکان بسیار بیشتر است.
این مساله به خوبی در آزمایش کلاسیک «درماندگی آموختهشده» مشهود است.
در این آزمایش، مارتین سلیگمن و همکارانش در دانشگاه پنسیلوانیا دو موش را در دو قفس جداگانه قرار دادند. هر دو قفس دارای یک اهرم بودند که موشها با فشار دادن آن غذا دریافت میکردند.
موش اول: یادگیری تحمل استرس با حس کنترل
در این آزمایش که به درک بهتر تاثیر اتفاقات آسیب زا بر کودکان هم کمک میکند، موش اول هر بار که اهرم را فشار میداد، علاوه بر دریافت غذا، یک شوک الکتریکی خفیف نیز دریافت میکرد. این شوک در ابتدا استرسزا بود، اما موش به تدریج یاد گرفت که این شوک پیشنیازی برای دریافت غذا است.
بنابراین، با گذشت زمان، نسبت به این وضعیت «تحمل» پیدا کرد و به نوعی حس کنترل بر شرایط داشت. این نشان میدهد که رویدادهای استرسزا اگر قابل پیشبینی و کنترل باشند، در طول زمان استرس کمتری ایجاد میکنند و سازگاری موجود زنده با آنها افزایش مییابد.
موش دوم: فقدان کنترل و افزایش حساسیت به استرس
در مقابل، موش دوم این آزمایش در قفسی قرار داشت که شوک الکتریکی کاملا از کنترل او خارج بود. هر بار که موش اول اهرم را فشار میداد، شوک الکتریکی به موش دوم وارد میشد. موش دوم هیچ تصوری از زمان دریافت شوک نداشت و در نتیجه احساس کنترل روی موقعیت و شرایط هم نداشت. درست مثل همان حسی تاثیر اتفاقات آسیب زا بر کودکان را بیشتر میکند.
این وضعیت باعث شد موش دوم کمکم حساستر شود و نتواند به استرس خو بگیرد. این موش دائما در نگرانی به سر میبرد، چون نمیتوانست پیشبینی کند چه زمانی شوک رخ خواهد داد.
تغییرات جسمی تاثیر اتفاقات آسیب زا بر کودکان
بررسی مغز این دو موش نشان داد در مغز موش اول که تا حدی بر شرایط کنترل داشت، تغییرات مثبتی رخ داده بود. تغییراتی که به او کمک میکرد با استرس سازگار شود.
در مغز موش دوم که کنترلی بر شرایط نداشت، تغییرات سالم اتفاق نیفتاده بود و برعکس، مغز دچار بینظمی و اختلال شد.
همین موضوع را درباره کودکان تصور کنید. وقتی در خانواده اختلاف و تنش دائم وجود داشته باشد و کودک کنترلی بر اوضاع نداشته باشد، تاثیر اتفاقات آسیب زا بر کودکان بیشتر و بیشتر خواهد شد.
تاثیرات جسمی استرس غیرقابل کنترل
تحقیقات نشان داده است حیواناتی که کنترلی بر شرایط استرسزا ندارند، اغلب دچار مشکلات جسمی مانند زخم معده، کاهش وزن، و ضعف سیستم ایمنی میشوند.
حتی زمانی که شرایط تغییر میکند و کنترل بر استرس امکانپذیر میشود، این حیوانات اغلب آنقدر ترسیده و بیاعتماد هستند که دیگر تلاشی برای کشف راهحل یا بهبود اوضاع نمیکنند.
این موضوع برای انسانها هم به همین شکل پیش میرود. هرچه سن فرد حین پیش آمدن اتفاقات نامطلوب کمتر باشد، اثرات منفی بیشتری هم تجربه خواهد کرد. بنابراین باز هم تاثیر اتفاقات آسیب زا بر کودکان به مراتب بیشتر از بزرگسالان است.
درماندگی آموختهشده در انسانها
این درماندگی آموختهشده در انسانها به ویژه کودکان هم دیده میشود. کودکانی که برای مدت طولانی در معرض رویدادهای آسیب زا قرار گرفتهاند، ممکن است از تلاش برای بهبود اوضاع دست بکشند. مغز آنها به استرس حساس میشود و بدنشان نیز مستعد بیماریهای مختلف خواهد بود.
بنابراین تاثیر اتفاقات آسیب زا بر کودکان بسیار بیشتر از چیزی است که تصور میکنید.
گامهای اولیه برای بازگرداندن احساس کنترل به کودکان
برای کمک به این کودکان، اولین قدم بازگرداندن احساس کنترل به آنهاست. این کودکان باید حس کنند که میتوانند بر زندگی خود تاثیر بگذارند و شرایط را مدیریت کنند. ایجاد محیطی امن و قابل پیشبینی برای آنها از اهمیت بالایی برخوردار است و میتواند به آرامی و در گذر زمان تاثیر اتفاقات آسیب زا بر کودکان را کمتر کند.
نقش بزرگسالان در بهبود وضعیت کودکان
حضور یک بزرگسال ایمن و قابل اعتماد هم نقشی کلیدی در بهبود وضعیت کودکان آسیبدیده و بهبود تاثیر اتفاقات آسیب زا بر کودکان دارد. این بزرگسال باید رفتارهایی پایدار و قابل پیشبینی داشته باشد و از واکنشهای ناگهانی اجتناب کند.
چنین فردی میتواند دنیایی آرام و قابل پیشبینی را به کودک نشان دهد و الگویی از رفتارهای مثبت و آرامشبخش ارائه کند. به این ترتیب، کودکی که تنها آشفتگی و اتفاقات ناخوشایند را تجربه کرده است، فرصتی برای شناخت جنبههای آرامشبخش زندگی پیدا میکند.
چالشهای ورود به محیطهای آرام
البته این فرایند همیشه ساده نیست. در بسیاری از موارد، کودکان آسیبدیده هنگام ورود به محیطهای آرام، رفتارهایی از خود نشان میدهند که ممکن است برای بزرگسالان گیجکننده باشد.
دلیل این موضوع آن است که ورود به یک محیط جدید ذاتا استرسزاست و کودکانی که از محیطهای آشفته آمدهاند، به پیشبینیناپذیری عادت کردهاند. آرامش برای آنها ناآشنا و حتی ترسناک است. به همین دلیل اوایل ممکن است نسبت به آرامش و فضای امن احساس ناراحت و ناخوشایندی داشته باشند.
مقابله با رفتارهای چالشبرانگیز
این تصور که با ایجاد یک محیط آرام و پیشبینیپذیر کودکان هم احساس بهتری دارند، همیشه درست نیست. این کودکان با محیط آرام آشنا نیستند و در این حالت حس ناامنی بیشتری تجربه خواهند کرد.
فرار از محیط امن و قابلپیشبینی هم از دیگر انواع تاثیر اتفاقات آسیب زا بر کودکان است.
چرخه آشفتگی و نیاز به پیشبینی
وقتی کودکان در محیط امن و قابل پیشبینی حس خوبی نداشته باشد، ممکن است برای بازگرداندن آشفتگی تلاش کنند. چون آشفتگی برایشان قابل پیشبینیتر و آشناست.
این کودکان میتوانند پیشبینی کنند که در شرایط آشفته چه اتفاقی میافتد و آدمها چگونه رفتار میکنند، اما در شرایط آرام دچار سردرگمی میشوند.
دوره ماه عسل و رفتارهای متناقض
گاهی این کودکان پس از ورود به یک محیط جدید، یک دوره ماه عسل را تجربه میکنند که در آن رفتارهای بسیار خوب و آرامی از خود نشان میدهند، اما به مرور زمان، وقتی تحملشان تمام میشود، ممکن است رفتارهایی از خود نشان دهند که جسورانه یا حتی خرابکارانه به نظر برسد.
در واقع، آنها تلاش میکنند تا شرایط آشنای ذهن و زندگی خود را بازآفرینی کنند. به قول معروف، انسانها گاهی بدبختی قطعی را به عدم قطعیت ترجیح میدهند.
این ناسازگاریهای کودکانه از تاثیر اتفاقات آسیب زا بر کودکان است، اما فراموش نکنید که شما میتوانید اوضاع را بهبود دهید.
نقش والدین و مراقبان در بهبود
اگر میخواهید تاثیر اتفاقات آسیب زا بر کودکان را کاهش دهید، باید یادتان باشد شما به عنوان والدین و مراقبان کودکان نقشی بسیار کلیدی و حساس در بهبود شرایط زندگی کودکان دارید.
صبر و پایداری کلید جلب اعتماد کودک
ما به عنوان بزرگسالانی که برای کمک به این کودکان تلاش میکنیم، باید صبور و پایدار باشیم. این یک مبارزه پنهان برای جلب اعتماد و آرام کردن کودک است. والدین یا مراقبان کودک باید روشهای متنوعی برای مدیریت این وضعیت بیاموزند، اما اولین و مهمترین گام، حفظ آرامش و محبت در برخورد با کودک است.
بنابراین اگر میخواهید تاثیر اتفاقات آسیب زا بر کودکان را کم کنید، قبل از هرچیز باید صبوری خود را بیشتر کنید. اگر شما هم پابهپای کودکان خشمگین شوید، با لجاجت کودکان مقابله کنید و نتوانید احساسات و هیجاناتتان را کنترل کنید، نمیتوانید در فرایند بهبود کودک نقش موثری داشته باشید.
ایجاد پیشبینیپذیری و آرامش
زمانی که بزرگسالان به اندازه کافی پایدار و باثبات باشند، مغز آشفته کودک به تدریج آرام میشود و دنیای جدید برای او قابل پیشبینی خواهد شد. در این مرحله است که کودک میتواند رشد کند و اثرات آسیبهای گذشته یا همان تاثیر اتفاقات آسیب زا بر کودکان به تدریج کاهش پیدا کند.
منبع: Perry, Bruce & Szalavitz, Maia. The Boy Who Was Raised as a Dog. 2008. Basic Books, New York.
نظرتان را بیان کنید