ناباروری فقط وضعیتی فیزیکی نیست؛ موقعیتی است که بر روان و هویت و افراد تأثیر عمیقی برجای میگذارد.
جلال آل احمد نویسنده معاصر تجربه خود از ناباروری را در یک اتوبیوگرافی جسورانه ثبت کرده است. اگرچه به احترام همسرش آن را منتشر نکرد تا پس از مرگش توسط دیگران منتشر شود.
آنجا که جلال آل احمد از مراجعه مکرر و مکرر به پزشکان، استفاد از داروهای خانگی تجویزی که برای همه خاندان موثر واقع شده است و از خشمی میگوید که سر همسایهاش خالی کرده است، اثر شگرف ناباروری بر کلیت انسان و تلاش برای غلبه بر این اثر را با تمام وجود حس می کنیم.
“راستی که منِ یکی به اندازه هفت پشتم نان بهشان رساندهام، که راستی حیف نان، بلکه اطباء را میگویم! و اصلاً ببینم، نکند این نفرتی که از آنها داری خود معلولِ…بله فروید بازی کنیم؛ سرخوردن از واقعیت و آزمایش میکروسکوپی و بی اثر بودن پانگادوئین و ویتامین آ و تستوویرون مایه بیزاری از این دلالهای واسطه شده ؟ حتما؛ دست کم تاثیر که دارد. طلب کارهم که نباشی و تنها همچون گدایی شش سال در خانه ای را بزنی و جوابت را ندهند، ناچار حق داری نسبت به آن خانه و صاحبش و برو بیایش کینه بورزی و نفرت و نفرینشان کنی … و نه من گدا بوده ام و نه آنها در خانه را بسته بودهاند. درها باز و قیافهها خندان و همه چیز پر از زرق و برق و در هر جمله ای هزار امید. اما جواب، بی جواب. عین جادوگرهای عهد دقیانوس. یک اسم نامانوس-پانگادوئین-یا یک ورد-پنی سینوتراپی! و یک عمل نامانوس.-در آوردن تومور! من اگر خیلی همت کنم برای اطباء همان قدر ارزش قائلم که قبیله دماغ پهنهای برنئو نسبت به جادوگرشان. ولی این جادوگرهای قرتی از فرنگ برگشته در قبیله دنده پهن هایی مثل من زندگی می کنند و در تهران نه در برنئو.”
روایت جلال تیز و برنده است و به شکلی عجیب صادقانه. بیش از پنجاه سال از نگارش آن میگذرد و هنوز هم زنده و تازه است. خواندن آن شما را از زوایای مختلف با یک دنیای درونی آشنا میکند که از یک سو یگانه و فردی است و از سوی دیگر با تجربه بسیاری در جهان پیوند خورده است.
چاپهای متعددی از سنگی برگوری موجود است که میتوانید یکی از آنها در این لینک مشاهده کنید.
نظرتان را بیان کنید