دیمن دیاس مردی که در کودکی به فرزندخواندگی پذیرفته شده بود، در پادکست «درمورد فرزندخواندهها» از تجربه خود درباره جستجوی مادر زیستیاش گفته است. بخشهایی از داستان جستجوی او و احساسات و اندیشههایش را باهم میخوانیم:
جستجوی من برای یافتن مادر زیستیام به واسطه ماجراها و رخدادهای مختلفی آغاز شد. پیش از آن، از همان ابتدای کودکی درباره فرزندخوانده بودم کاملاً راحت بودم؛ خانواده بینقصی داشتم و با دیگران به راحتی درباره این موضوع صحبت میکردم. هرکس از من سوال میکرد، «آیا نمیخواهی به دنبال والدین زیستیات بگردی؟» جواب میدادم، من یک پدر و یک مادر فوقالعاده دارم و نیاز به پدر و مادر دیگری ندارم.
تا اینکه فرزند اولم به دنیا آمد. تولد او باعث شد فکر کنم، او اولین کسی است که نسبت ژنتیکی با من دارد و من در تولد او شریک بودهام. این تجربه خیلی موثری بود.
موضوع دوم اینکه یک روز به دیدن یکی از خویشاوند مسن رفتیم که پیش از آن او را ندیده بودم. آن خانم به ما خوشامد گفت و بعد، گفتگو به سمت داستانهای خانوادگی و ماجراهای گذشته رفت. برای اولین بار متوجه شدم که هر خانوادهای داستان و تاریخچهای پشت سر خود دارد، قطعاتی از ماجراها و قصهها که کسی همه آنها را به خاطر دارد، چیزی که من درباره خانواده زیستی خود از آن خبر نداشتم و شاید اگر میگشتم میتوانستم خانم پیری را پیدا کنم که آنها را بداند.
سومین موضوع چالشهایی بود که با مادرم پیدا کردم. او بیمار شد و وضعیت روانشناختیاش به هم ریخت. دچار توهم شد و شرایط خوبی نداشت و این خیلی برای من ناراحت کننده بود. در همان زمان یکی از دوستانم به من پیشنهاد داد، «شاید بهتر باشد به دنبال مادر زیستیات بگردی.»
تعجب کردم و دلیل این پیشنهاد را پرسیدم. جواب داد، «احساس میکنم سردرگم شدهای و نیاز داری آن زن را پیدا کنی تا جواب سوالهایت را بدهد.»
همه این موارد دست به دست هم دادند تا به فکر جستجوی والدین زیستیام بیفتم.
دلایلی که او برای آغاز جستجوی خود مطرح میکند، مشابه دلایل بسیاری از دیگر افرادی است که به فرزندخواندگی پذیرفته شدهاند، برای خیلی از افراد مراحل حساس زندگی مثل صاحب فرزند شدن یا از دست دادن والدین فرزندپذیر به دلایل مختلف، اولین زمانی است که فرد به یافتن ریشههای زیستی خود فکر میکند.
پس از مراجعه دیمن به منابع اطلاعاتی، یک مددکار حرفهای با او مصاحبه میکند تا از دلایلش برای جستجوی والدین زیستی مطلع شود. مهم است که در این جستجو هیچ یک از طرفین آسیب نبینند و مسیر، در صورت تمایل طرفین به داشتن ملاقات، به شکل درستی پیش برود. دیمن نامهای به مادرزیستی خود نوشت و آن را در اختیار مددکار قرار داد. او شنیدن اولین خبر از مادر زیستیاش را چنین توصیف میکند:
تلفن همراهم زنگ خورد و شماره مددکارم را روی صفحه دیدم. با خودم فکر کردم، هیچ دلیلی ندارد که با من تماس بگیرد، مگر آنکه بخواهد اطلاع بدهد، مادر زیستیام را پیدا کرده است.
یادم میآید روی نیمکت پارک نزدیک محل کارم نشسته بودم و مددکار جواب نامهام را میخواند. برای اولین بار اسمش را میشنیدم، برای اولین بار داستان زندگیاش را و کلماتی که برای توصیف خودش به کار برده بود، میشنیدم. صدای مددکار را میشنیدم و احساس میکردم مادرم دارد با من صحبت میکند.
اولین ملاقات دیمن با مادر زیستیاش در روز تولد مادرش صورت میگیرد، دیمن میگوید که مادرش بازیافتن او را هدیهای برای خود میدانست. ملاقات آنها، یک ملاقات شاد دو نفر بود که از بازیافتن یکدیگر خوشحال بودند. آنها شرایط اجتماعی تقریباً یکسانی داشتند، برحسب تصادف محل کار آنها نزدیک به هم بود و حتی گاهی هر دو از یک ایستگاه مترو برای رفتن به سرکار استفاده میکردند.
دیمن معتقد است که بازیافتن والدین زیستی همیشه اینطور شیرین نیست. حتی داستان او هم با تمام شیرینیاش، فراز و فرود خود را داشته است.
نقش حرفهای مددکار در این مسیر اهمیت زیادی دارد. جستجوی والدین زیستی، جستجوی کسانی است که هیچ شناختی از آنها نداریم و میتواند اقدامی بسیار چالشبرانگیز باشد. افراد هر آنچه ممکن تا قبل از لحظه دیدار پیش بیاید، میدانند، اما تصوری از بعدش ندارند. این موقعیتی کاملا مبهم است که معلوم نیست چگونه پیش خواهد رفت و همان قسمتی است که در داستانها و روایتها دربارهاش صحبت نمیشود.
اگر قصد جستجوی والدین زیستی خود را دارید، به تنهایی اقدام نکنید. از متخصصین کمک بگیرید و گام به گام و بدون هیجانزدگی و با واقعبینی در این مسیر قدم بگذارید تا در پایان بهترین نتیجه ممکن را، بدون آسیب دیدن، به دست آورید.
نظرتان را بیان کنید