“این چیه؟ این چیه؟”
این سوالی است که یک کودک سه ساله، وقتی در باغوحش قدم میزنند، بارها و بارها از مادرش میپرسد.
کودکان موجودات بسیار کنجکاوی هستند. آنها کنکاش میکنند، سوال میکنند و حیرتزده میشوند و با انجام این کارها، یاد میگیرند. از لحظه تولد، شاید حتی قبل از آن، انسان به سمت چیزهای جدید کشیده میشود. وقتی درباره چیز جدیدی کنجکاو میشویم، دلمان میخواهد آن را کنکاش کنیم و در حین کنکاش، کشف میکنیم. یک کودک نوپا، با بارها روشن و خاموش کردن یک چراغ درباره علت و معلول مطالبی یاد میگیرد. یک کودک چهارساله با دهها بار ریختن آب در ظرفهایی با شکلهای متفاوت و نیز با ریختن آن روی زمین و روی لباسهایش، مفاهیم اولیۀ جرم و حجم را میآموزد. یک کودک شیرینی شکلات، تلخی پوست لیمو، داغی رادیاتور و سردی یخ را کشف میکند.
چرخۀ یادگیری
اگر کودک کنجکاوی خود را حفظ کند، به کنکاش و کشف ادامه خواهد داد. این فرایند او را سرشار از لذت میکند و میخواهد که آن را ادامه دهد. تکرار آموختهها به کودک احساس تسلط میدهد و احساس تسلط به او اعتماد به نفس میدهد. اعتماد به نفس، میل کودک به عمل کردن برمنبای کنجکاوی، برای کنکاش و کشف و یادگیری را افزایش میدهد. این وضعیت باعث شکلگیری یک چرخه سالم یادگیری همراه با لذت و تسلط بیشتری میشود.
در میان گذاشتن کشف با دیگری
چیزی که کشف کردن و کسب تسلط و ماهر شدن را لذتبخشتر میکند، درمیان گذاشتن با دیگری است. ما مخلوقاتی اجتماعی هستیم. ستایش، نگاه پر از تحسین، اظهارنظرها و حمایت کسانی که دوست داریم و به آنها احترام میگذاریم، بزرگترین تشویق و بهترین پاداش و بالاترین لذت برای ما است. لبخند معلم، کف زدنها و تحسینها باعث لذت و غروری میشود که کودک را به سمت چالشهای جدید میکشاند. تأیید یک کودک میتواند ارتقای عزت نفس و اعتماد به نفس او کمک کند. کودکی که مورد تأیید و تحسین قرار گرفته است، در موقعیتهای مختلف، مثل موقعی که نمیتواند مسأله ریاضیاش را بفهمد، به جای اینکه بگوید، عجب خنگی هستم، نمیتوانم بفهمم! به خود میگوید، «من این را نمیفهمم ولی بچه باهوشیام که مسألههای علوم را حل کردهام.»
محو کنجکاوی
کنجکاوی بسیاری از کودکان محو و ناپدید شده است. محو کنجکاوی به معنای از دست رفتن آینده است. توان بالقوه ما- هیجانی، اجتماعی و شناختی- در خلال کیفیت و کمیت تجربههای ما، ابراز میشود. کودکی که کنجکاوی کمتری دارد، دوستان کمتری پیدا میکند، در تبادلات اجتماعی کمتری درگیر میشود، کتابهای کمتری میخواند و کمتر به گردش میرود. آموزش به کودکی که کنجکاوی کمی دارد، دشوارتر است زیرا سختتر سر شوق میآید و انگیزهمند میشود.
بزرگسالان به سه روش متداول، کنجکاوی کودک را مسدود میکنند یا حتی آن را خرد میکنند:
۱. ترساندن
۲. عدم تأیید
۳. غایب بودن
ترس
ترس کنجکاوی را میکشد. کودکی که دنیای پرهرج و مرجی دارد یا میترسد، از چیزهای جدید خوشش نمیآید. او در جستجوی چیزهای آشناست. بدون اینکه میلی به ترک موقعیت آشنا و کشف چیزهای تازه داشته باشد، در نقطه امن خود میماند. کنجکاوی کودکانی که قربانی جنگ، بلایای طبیعی، مصائب یا خشونت خانگی شدهاند، خدشهدار شده است.
عدم تأیید
دست نزن. بالا نرو. داد نزن. از هم جدایشان نکن. کثیفکاری نکن. نکن. نکن. نکن.
کودکان ترسها، سوگیریها و نگرشهای ما را حس میکنند و به آنها پاسخ میدهند. اگر از گِلی که به کفششان چسبیده و لجنی که به دستهایشان مالیده شده، حالمان به هم میخورد، فرصت کشف چرخه زندگی بچه قورباغههای توی حوض را از آنها گرفتهایم.
غایب بودن
حضور بزرگسالی حامی که میتوان روی او حساب کرد، دو نیاز را برای اکتشاف بهینه تأمین میکند:
۱. احساس امنیتی که برای کشف چیزهای جدید لازم است و
۲. فراهم شدن فرصت درمیان گذاشتن کشفیات و درنتیجه، کسب احساس لذت و تحسین شدن بابت چیزی که کودک کشف کرده است.
با وجود آنچه گفته شد، عجیب نیست که چرا کودکان آسیبدیده تمایلی به درس خواندن، مدرسه رفتن یا انجام تکالیف ندارند. گذشته از تمام موانع دیگری که به واسطه محیط نامناسب سر راه درس خواندن ایجاد شده است، آسیب، کنجکاوی آنها را دزیده است. اگر از دید کودک به فرایند یادگیری نگاه کنیم، وادی ترسناکی پر از ناشناختههایی میبینیم که قبلاً اعتماد به نفس آموختن را از او دزدیده اند و از همین بابت بارها و بارها سرزنش و تنبیه شده است.
برای بازگرداندن کنجکاوی و جرأت و جسارت آموختن، باید ابتدا امنیت را به کودک بازگردانیم. در بافت یک رابطه امن و در حضور بزرگسالی ایمن، کم کم اعتماد به نفس شکستهاش ترمیم میشود و کودک آنقدر احساس امنیت خواهد کرد که با کنجکاوی به دنیای ناشناخته یادگیری پا بگذارد.
منبع:
Perry. Bruce D-Emotional Development: Curiosity – The Fuel of Development-Early Childhood Today magazine- March-2001
عالی توضیح دادین ممنونم🌹